گروه مطالعاتی لاکانیسم ـ نشر روشنگاه

خود رویاها به اندازه کافی گویا نیستند

یادداشت لاکانیسم: متن پیش رو گفتگوی ارزشمند اِغیک لوغون و ماغی اِلن بغوس پیرامون پدیده‌ی «رویا» است. هر دو این افراد از مشهورترین روانکاوان لاکانی فرانسه هستند و تحقیقات و تالیفات زیادی در مورد ابعاد مختلف روانکاوی لاکانی انجام داده‌اند. ترجمه انگلیسی به فارسی این من به عهده «امیررضا حسینی» بوده است.

«کاملاً معقول است که یک فرد انتظاری از رویا نداشته باشد . . . وجه مقابل آن این است که در ابتدا باید سوژه‌ای باشد که تصمیم می‌گیرد به این پدیده‌ی فرویدی بی‌اعتنا نباشد» ــ ژاک آلن میلر.

اِغیک لوغون ــ این یک فرمول‌بندی فوق‌العاده‌ است. «خود رویاها به اندازه کافی گویا نیستند». «معقول است که یک فرد انتظاری از رویا نداشته باشد». عصب‌روانشناسی که رویا باعث دردسر او می‌شود، هیچ انتظاری از رویا ندارد. آدمی صرفاً باید میزان «بی‌اعتنایی» را افزایش دهد، تا رویا متوقف شود، همین. او منتظر می‌ماند تا متوقف شود [لوغون می‌خندد]. «ما نباید نسبت به پدیده‌ی فرویدی بی‌اعتنا باشیم» ــ این فرمول‌بندی ظریفی است. دقیقاً معنایش این نیست که ما باید تحت تاثیر انتقال باشیم زیرا ابتدا باید با این پدیده‌ی فرویدی در انتقال باشیم تا منتظر باشیم که پیام آن به صورت وارونه در رویا به ما بازگردد، تا ایده‌ای از چیستی خودمان در آنجا داشته باشیم، از اینکه چگونه در آن داستان گرفتار شده‌ایم. ما باید به آن رضایت بدهیم. پراکتیس ما این است که افراد بپذیرند که نسبت به پدیده‌های فرویدی بی‌اعتنا نباشند.

ماغی اِلن بغوس ــ به نظر من در پدیده‌ی رویا چیزی وجود دارد که فشار وارد می‌کند، چیزی که در انتقال شرکت می‌کند. زیرا نهایتاً افراد از بدو تاریخ، از زمان پیدایش جوامع انسانی، رویاهایشان را در ادبیات، متن‌ها و غیره می‌گویند. بنابراین چیزی وجود دارد که فشار وارد می‌کند تا طرف صحبتی پیدا کند. به همین دلیل فکر می‌کنم خطابی وجود دارد. اغلب اتفاق می‌افتد که افرادی که تحت روانکاوی نیستند صبح‌ها رویای‌ خود را می‌گویند: «می‌دانی، دیوانه‌کننده بود، خواب فلان چیز را دیدم!» فکر می‌کنم چیزی در رویا وجود دارد که به لحاظ تاریخی گرایشی علیه علوم تجربی، اعصاب، دارد.

اِغیک لوغون ــ می‌توان کاملاً تایید کرد که چیزی متعلق به رویا در انتقال شرکت می‌کند. این جنبه‌ی ناخودآگاه انتقالی یا رویای انتقالی است. اما این عبارت، «معقول است که سوژه انتظاری از رویا نداشته باشد» کمابیش به این ایده می‌رسد که امکان دارد گسستی میان رویا و انتقال وجود داشته باشد. رویا ضرورتاً به سمت انتقال فشار وارد نمی‌کند. همه‌ی تمدن‌ها با رویا آشنا بوده‌اند و تعداد زیادی از آن‌ها از رویا برای تفسیر چیزی که در حال اتفاق افتادن است، چیزی که نادرست است و چیزی که سمپتوماتیک است استفاده کرده‌اند. در غیب‌گویی یونانی، رویاها در خدمت مشخص‌کردن درمان بودند. در معابد اهدا شده به آسکلپیوس، خدای پزشکی و درمان، راه و رسمی که مبتنی بر به خواب فرو بردن افراد در مکان‌های مقرر بود از رویا بهره می‌برده است. آن‌ها با مناسک و دعاهای مناسب در این وضعیت قرار داده می‌شدند. سپس می‌خوابیدند و اولین چیزی که صبح باید می‌گفتند رویایی بود که خدا فرستاده بود. این رویا درمانی را مشخص می‌کرد که کاهن‌ـ‌دکتر پی‌ریزی کرده بود. آنجا شاهد رویا به‌مثابه پیامی هستیم که امکان عملگری روی سمپتوم را فراهم می‌کند.

این یک خدا را فرض می‌گیرد، بنابراین جمله‌ی لاکان از اینجا ناشی می‌شود: «به یاد داشتن این امر مهم است که رویا هیچ تجربه‌ی عرفانی‌ای را ارائه نمی‌کند». ما دقیقاً ارتباط با خدایان، خدایان باستانی و سپس خدایان مسیحیت را قطع می‌کنیم. رویای فرویدی فضاهای بی‌کران را به سکوت کشاند. پیام رویا متکی به خود است. علم یک قدم فراتر رفته است: علم رویا را به طور کامل به سکوت کشانده است. رویا به نتیجه بی‌تناسب شانس تقلیل می‌یابد که از طریق کار مداوم چرخه‌های عصبی هنگامی که مغز اطلاعات روز را پردازش می‌کند ایجاد می‌شود. این امر در کلیتی بی‌تناسب رخ می‌دهد که اهمیتی ندارد. این نقطه نظر امکان حکمفرما شدن به سکوت کشاندن رویا و عمل‌گری گسست میان رویا و انتقال را برای یک شناخت مفروض فراهم می‌کند.

ما به پیوند دوباره‌ی سوژه‌ها با رویاهایشان نیاز داریم. و علاوه‌براین زمانی که یک سوژه وارد روانکاوی می‌شود، از همان لحظه‌ای که انتقالی وجود دارد که آغاز می‌شود، شاهد همه‌ی این پدیده‌‎ها هستیم، برای مثال، فردی که می‌گوید «میدانی، من هرگز رویا نمی‌بینم، اما عجیب است دیشب بک رویا دیدم!» و بنگ همه چیز شروع می‌شود [لوغون می‌خندد]. پیوند دوباره‌ی انتقالی امکان درگیرشدن در یک خطاب‌ را فراهم می‌کند. سپس سوژه برقراری پیوند دوباره با ناخودآگاهش را شروع می‌کند که برای او امکان دانستن این امر را فراهم می‌کند که در مورد رابطه‌ی میان میل و ژوئیسانس‌اش در چه وضعیتی است.