یادداشت لاکانیسم: متن حاضر مصاحبه مجله «براک» (Breac) با دکتر بری اٌدانل (Barry O’Donnell) در سال ۲۰۱۷ است. بری اُدانل سرپرست برنامههای رواندرمانی در دانشکدهی پزشکی کالج دانشگاه دوبلین (UCD) و مدیر دانشکدهی رواندرمانی بیمارستان دانشگاه سن وینسنت است. او به عنوان روانکاو و سرپرست آموزش روانکاوی نیز فعالیت میکند. بری اُدانل در طول حیات علمی خود ریاست نهادهای آموزشی رواندرمانی و روانکاوی بسیاری را به عهده داشته و تلاشهای او در کشور ایرلند موجب گسترش توجه عرصههای عمومی و تخصصی به روانکاوی لاکانی شده است. او همچنین دارای مدرک دکترای فلسفه از دانشگاه دوبیلن است و مقالات بسیاری در زمینه روانکاوی لاکانی منتشر کرده است. ترجمه انگلیسی به فارسی این مصاحبه به عهده «محمد یعقوبی» بوده است.
مقدمه
دانشکده رواندرمانی در سال ۱۹۸۳ به منظور توسعهی آموزش رواندرمانی در دپارتمان روانپزشکی بیمارستان سن وینسنت (St. Vincent’s Hospital) (بعدها بیمارستان دانشگاه سن وینسنت) تأسیس شد. اولین سرپرست و یکی از بنیانگذاران آن دکتر کارمک گالاگر (Carmac Gallagher) بود که در سمینارهای دهه ۱۹۷۰ ژاک لاکان در پاریس شرکت کرده بود و روانکاوی لاکانی را به ایرلند معرفی کرد. نوئل والش (Noel Walsh) پروفسور روانپزشکی UCD و دکتر مری داربی (Mary Darby)، روانپزشک مشاور، همراه با گالاگر این دانشکده را بنیانگذاری کردهاند. هر دو آنها روانپزشکی تاثیر گرفته از روانکاوی را در سن وینسنت به کار بستند. دانشکده رواندرمانی از بدو تاسیس برنامه آموزشی (Masters program) ارائه میدهد که توسط UCD بورسیه میشود. آموزش در این برنامه آثار زیگموند فروید و ژاک لاکان را به دانشجویانی ارائه میکرد که (معمولاً) پیشاپیش در رشتههای روانپزشکی، پزشکی، روانشناسی، مددکاری اجتماعی، دینیاری (chaplaincy)، یا فلسفه تعلیم رسمی داشتهاند. این اولین آموزش رسمی روانکاوی در ایرلند بود و از آن موقع بهعنوان شالودهای برای سایر پیشرفتهای روانکاوی در ایرلند خدمت میکند. این دوره همواره به دانشجویانش حکم کرده است که پیششرط هرگونه مواجههی واقعی با این عرصه اقدام و پیگیری روانکاوی خودشان است. دانشکده از ابتدای کار خود از بازنمایی سنتهای دیگر درون روانکاوی و پراکتیسهای مرتبط با آغوش باز استقبال کرده است، این امر فقط مستلزم آن است که به مواضع مختلف احترام گذاشته شود و برای آموختن از این تفاوتها تلاش کنیم.
فارغالتحصیلان برنامهی روانکاوی اولین لیسانس مطالعات روانکاوی را در کالج LSB در سال ۱۹۹۳ به دست آوردند که با گواهینامه مطالعات روانکاوی در سال ۱۹۹۵ و فوق لیسانس روانکاوی در سال ۱۹۹۶ ادامه یافت.
صدها دانشجوی ایرلندی از طریق این موج کاری فوقالعاده با روانکاوی مبتنی بر پراکتیس بالینی مواجه شدهاند. آموزش لاکان در دانشکدهی رواندرمانی و کالج LSB (دانشکدهی بازرگانی دوبلین فعلی) از طریق کار کارمک گالاگر امکانپذیر شده است که تا به امروز نوزده سال از بیست و هفت سال سمینار لاکان به همراه مقالاتی دیگر ازÉcrits را ترجمه کرده است. این آثار به همراه مقالات متعدی از گالاگر که مسیرهای ثمربخشی را درون اندیشهی روانکاوانه فرویدی و لاکانی فراهم میکنند در وبسایت لاکان در ایرلند (www.lacaninireland.com) موجود هستند.
نامه، نشریهی ایرلندی روانکاوی لاکانی، از سوی دانشکدهی رواندرمانی منتشر میشود. از زمان تاسیساش در سال ۱۹۹۴ تا به امروز شصت شماره منتشر کرده است که هم کار روانکاوی در ایرلند را در این دوره و هم پیشرفتهترین مقالات از سرزمینهای دوردست را بازنمایی میکند. عنوان مقالهی نخست در نشریهی نخست دربردارنده گزاره پاتریک پیرس (Patrick Pearse) است: «کشور بدون زبان، کشوری بدون روح است». مسلماً کار دانشکده رواندرمانی فراهمآوردن چیزی از جنس زبانی روانکاوانه در ایرلند بوده است تا ببیند که آیا میتوان از آرمان پیرس به سوی آرمان فروید و لاکان روانه شد ــ سؤالی که کارمک گالاگر در متنی در وبسایت نامه (http://theletter.ie) میپرسد.
دکتر پاتریشیا مککارتی (Patricia McCarthy) آموزش فرویدی-لاکانی را در دانشکدهی رواندرمانی با سمت مدیر بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۴ ادامه داد و هم اکنون ویراستار نشریه نامه است.
از دیگر پیشرفتهای حاصل از کار دانشکده، تشکیل انجمنی برای روانکاوی و رواندرمانی در ایرلند (APPI) بود. این انجمن بهعنوان جمعی فرهیخته از فارغالتحصیلان آغاز به کار کرد و در سال ۱۹۹۸ به گروهی مجزا تبدیل شد که نقش مهم مجموعهای حرفهای برای معتبر شناختن و اعطای مجوز به رواندرمانگران روانکاوانه دارد.
در سالهای اخیرتر دانشکده ایرلندی روانکاوی لاکانی (ISLP) بر مبنای کار اتحادیهای شکل گرفت تا محل گردهمایی برای تولید نوشتهی روانکاوانه فراهم کند. اگرچه ISLP غالبا متشکل از فارغالتحصیلان دانشکده رواندرمانی است دامنه فعالیت آن فراتر از درخواستهای گواهی/مجوز/روششناسی علوم اجتماعی میرود.
سه سؤال از مجلهی براک
- یکی از چالشهای اساسی که روانکاوی در دوران معاصر با آن مواجه شده است، نیازمند و ضرورت توسل به مؤسساتی است که میتوانند اساساً در تضاد با ساختمان و فرضیات آن باشند. با این سخن میخواهم به سختیهایی اشاره کنم که روانکاوی در بیمارستان، دانشگاه و شرکت بیمه مواجه میشود. در ایرلند که صندوق دولتی مراقبت سلامت بخش اعظم هزینه بیمه بیمارانی را تأمین میکند که در پی روانکاوی هستند، روانکاوی به دلیل رویکردش نسبت به مدت متغیر جلسات گفتگو، میزان دستمزدها، و فقدان جدول زمانی و بیثباتی در تعیین پایان روانکاوی، خود را در مخالفت مستقیم با حکومت مییابد. به چه شیوههایی تشخیص میدهید که پراکتیس شما له و علیه واقعیات اساسی روانکاوی در قرن بیست و یکم فعالیت میکند، بعلاوه در ایرلند امروزی این متودولوژیهای خاص نسبت به وضعیت چگونه هستند؟
بری ادانل: پیش از هر چیز لازم است روشن شود که این قضیه صرفا در ایرلند صادق نیست که «صندوق دولتی حمایت سلامتی بخش اعظم بیمه بیمارانی را تأمین میکند که در پی روانکاوی هستند». با وجود تلاش جدی توصیفشده در اظهارات مقدماتی درباره فعالیت دانشکدهی رواندرمانی و برنامههای مطالعه و آموزش حاصل از آن که در ایرلند به روانکاوی حضور اعطا کرده است، به منظور اینکه امر روانشناختی به مثابهی قلمروی با قوانین و پتانسیلهای خودش برقرار شود که پایگاه واقعی دشواری و رنج باشد همچنان کار زیادی برای انجام شدن وجود دارد. زمانی که کسی چیزی را تجربه میکند که ذیل اصطلاحات بسیار عمومیتیافتهای مثل «افسردگی» یا «اضطراب» قرار میگیرند، معمولترین ایستگاه و محل مراجعه متخصص عمومی یا یک پزشک است. با اینهمه چالش آموزش جامعهی ایرلند در خصوص وجود روندهای ذهنی ناخودآگاه و سوبژکتیویته از طرف جنبش روانکاوی در ایرلند، علی رغم گوناگونیهای خودش، پیگیری شده است.
در پاسخ به سوال شما دربارهی بیمارستان، دانشگاه، و شرکت بیمه: اینها مؤسسات قدرتمندی در فرهنگ ایرلندی (و اروپای غربی) هستند. روانکاوی به مثابهی یک پراکتیس، یک گفتمان، ارتباط همزیستانهای با این مؤسسات دارد اما، اساساً، با وجود گرایش به مسکوت ماندن این قضیه، امکان(نا)پذیری مفصلبندی و بیان سوبژکتیویته را عرضه میکند. این موضوع نه به مثابهی بازی سلطهجویی بین «روح زیبا» که روانکاوی است و دنیای بد بزرگ نظامهای سلطهگر، بلکه از طریق عبارت لاکان «چرخ و فلک گفتمانها» به بهترین شکل ترسیم میشود. [۱] زمان و پول که از سوی فروید به مثابهی امری بنیادینن در ساختیافتن معنای واقعیت تشخیص داده شدهاند، در هر موقعیتی که باشد به مثابهی موضوعی برای تحقیق در پراکتیس روانکاوی قرار میگیرد. دانشکده رواندرمانی که از نظر فیزیکی درون یک بیمارستان عمومی دانشگاهی بزرگ قرار گرفته است، در موقعیت مناسبی برای عمل به مثابهی یک گردهمایی برای بحث پراکتیسهایی مکلف به مقتضیات خدمات سلامت قرار گرفته است. در میان دیگر مداخلات ظریف، همکاری دیرینه (بیش از سی سال) روانکاوانهی آن با یک کنفرانس هفتگی روانپزشکی نمونهی ارزشمند و مهمی از این است که چگونه روانکاوی با جنس نامتعارف خودش میتواند وارد گفت و گویی شود که به پاسخ یا واکنش ما نسبت به بیماری روانی/ذهنی مربوط میشود. بافتار اجازه میدهد تا همکاری و مشارکت روانکاوانه استقلال خودش را داشته باشد و سؤالاتی را مطرح کند که سایر گفتمانها ممکن است برای مفصلبندی آن تقلا کنند. تنها یک تنش خلاق میتواند در طرح سؤالاتی دربارهی پراکتیسهایی که با اختلالات روانی کار میکنند وجود داشته باشد. هدف و آرمان پیروزی در بحث، کنار گذاشتن گفتمان یا پراکتیس دیگر، یا بدتر از اینها، تقلیل تمام پراکتیسها به یک معالجهی سلامت روان عمومی نیست؛ بلکه آرمان هفتگی این است که مبنایی برای متخصصان و بیماران برای صورتبندی سؤالی دربارهی موضعشان فراهم شود.
- در زندگی ایرلندی مسئلهای که از طریق ترمینولوژی آشنا با روانکاوی بیان میشود بحران اقتصادی اخیر و تأکید آن روی ریاضت اقتصادی است. گرایش عمومی به توانایی ایرلند برای تحمل آسیب ریاضت اقتصادی مبتنی است بر احساس گناه و نوعی خواست سوپراگویی برای کفاره دادن در ازای لذتهایی که چهبسا وجود داشتهاند یا چهبسا هرگز وجود نداشتهاند. با توجه به کاهش شدید خدمات اجتماعی که از این برنامه ریاضتی سرچشمه میگیرد، بدون شک روانکاویپذیرندگانی که معالجه میکنید روابط لیبیدویی با تغییراتی دارند که در نتیجهی ایدئولوژی ریاضت اقتصادی ایرلند در زندگی روزمرهشان تجربه کردهاند. ریاضت اقتصادی چگونه روی کار شما هم از دیدگاه سازمانی و هم از دیدگاه زندگی افرادی که به آنها کمک میکنید تأثیر میگذارد؟
بری اُدانل: مطمئن نیستم بتوانم به نحو کارآمدی به این سؤال پاسخ دهم. این نظری معقول است که دورهای از ریاضت در زندگی اقتصادی ایرلندی وجود داشته است و این وضعیت روی جامعه و فرهنگ تأثیراتی داشته است. من از شرح بیشتر اکراه دارم چون چنین کاری تن دادن به گفتمان اجتماعی و فرهنگی معاصر خواهد بود. برخیها در عرصه روانکاوی خطر ورود به این حوزه با واژگان روانکاوانه را به جان میخرند. من مطمئن نیستم چقدر معقول است. در کل از دیدگاه روانکاوانه گفتن چیزی دربارهی تأثیر ریاضت اقتصادی امکانپذیر نیست. همانگونه که در مورد هر پدیدهی فرهنگی صادق است، روانکاوی موادی برای اسطورهسازی و توضیحات فراهم میآورد اما سوبژکتیویته را تعیین نمیکند.
- ایرلند و فرهنگ آن تا حدودی به خاطر آوارگی یهودیان و تا حدودی به خاطر محصولات هنریاش در جهان اشاعه یافته است. هر دو حاکی از آشنایی ایرلندیها با مفهوم روانکاوانهی والایش ــ بخش مهمی از فرایند روانکاوی ــ است. اگرچه اظهار نظر فروید مبنی بر این که ایرلندیها نسبت به روانکاوی مقاومت میکنند به طور قطع جعلی است، جالب است که لاکان نویسندهای ایرلندی را برای فراهم کردن تعریفی دقیقتر از والایش انتخاب کرد، و والایش چگونه میتواند سوژه را قادر کند که در امر نمادین میزانی از عاملیت داشته باشد. امروزه در عرصه روانکاوی والایش را چگونه تجربه میکنید، و آیا چیزی مختص زندگی ایرلندی وجود دارد که به نظر شما در این تجربه سهیم باشد؟
بری ادانل: ما میدانیم که برداشتی از ایرلند که به فروید نسبت داده میشود جعلی است و احتمال دارد که به منظور دور نگه داشتن ایرلندیها از روانکاوی منتشر شده باشد. به بیانی دیگر، دست و پا کردن این دروغ شاید به خاطر ترس از این بوده است که ایرلندیها گروه گروه وارد روانکاوی بشوند! شاید من به شکلی مغرضانه در حال گمانهزنی هستم. این تنها ایرلندیها نیستند که در برابر روانکاوی مقاومت میکنند. ما همگی مقاومت میکنیم، حتی آنهایی (فروید و لاکان گاه گاهی آنها را به طور خاص در نظر میگرفتند) که در عرصه روانکاوی هستند، با هر ملیتی! این مسئولیت افراد حاضر در عرصه روانکاوی است که اجازه ندهند این مقاومت با روشهای زیرکانهاش پیروز شود.
والایش مفهوم پیچیدهای در روانکاوی است. فروید آن را به مثابهی فراز و نشیب رانه توصیف میکند. لاکان آن را به مثابهی بنیانی برای رویکردی نسبت به اخلاقیات روانکاوی مطرح میکند. او به پیروی از فروید آن را عمیقاً با پدیدهی ایدهآلسازی مقایسه میکند: ایدهآلهای متعالیای که ما میتوانیم یا، معمولاً، نمیتوانیم پیروی کنیم. والایش مستلزم کار است و نمیتواند نتیجهای تضمینشده باشد. این موضوعی است که لاکان با استفاده از ارجاع به جیمز جویس برخی مطالب جالب و مهم درباره آن میگوید. آیا این ارجاع در ترکیب کلمات «روانکاوی» و «ایرلند» بیش از حد مورد تأکید قرار نگرفته است؟ تردیدی وجود ندارد که جویس ایرلندی است، اما روانکاوی به مخاطره او به عنوان یک سوژه در زبان، یا آنگونه که در مورد جویس صادق است، در زبانها، علاقهمند است، مخاطرهای که بدون آن برخی از متون او نوشته نمیشد. خارقالعاده بودن این پروژه جالب است.
من معتقدم روانکاوی مستلزم مفهوم والایش است، اما اکنون وظیفه ایرلندیهای فعال در عرصه روانکاوی مطالعه جویس یا پاتریک پیرس یا هر هنرمند ادبی متأخر دیگر (قطع نظر از مطالعه به منظور مواجهه با زبان و تحصیل عمومی لازم آنها) نیست بلکه وظیفه آنها مطالعه فروید و لاکان در بافتار درگیر شدن جدی، ولی نه خشک، در روانکاوی خودشان است.
۱.برای مثال بنگرید به مقاله موجود در سایت http://www.lacaninireland.com:
Christian Fierens’ readings of L’Etourdit, trans. Cormac Gallagher