یادداشت لاکانیسم: متن پیش رو مصاحبه ماریـهلن بروس (Marie-Hélène Brousse) با راث رونن (Ruth Ronen) است. این مصاحبه پیرامون کتاب اخیرا منتشرشده راث رونن با عنوان «لاکان با فلاسفه» شکل میگیرد. راث رونن پروفسورای فلسفه در دانشگاه تل آویو است و حوزهی تحقیقات وی عبارتند از: فلسفه، اندیشهی روانکاوی، فلسفهی هنر و زیباییشناسی معاصر. ترجمه انگلیسی به فارسی این مصاحبه به عهده «فرهاد دشتی» بوده است.
بروس: جایگاه فلاسفه در مسیر لاکان کجاست؟ آیا یک دیالوگ است، استفادهی آزاد صرف یا چیزی دیگر؟
رونن: لاکان با فلاسفه نه یک دیالوگ است و نه یک اقتباس غرضورزانه. پس چیست؟
استفادهی لاکان از فلسفه بر دالهای فلسفیای متمرکز میشود که برای لاکان ضروری هستند: افرادی نشان دادهاند که چرا لاکان برای صحبت دربارهی روان به روح ارسطویی احتیاج دارد، چرا برای وضوح بخشیدن به بعدی از اخلاقیات به شرطبندی پاسکال احتیاج دارد، چرا کانت برای فهم هستی اساسی است، و چگونه هگل کلید حل گفتمان روانکاوانهی مرگ است. بنابراین از موضع روانکاوی لاکانی دالهای فلسفی عناصر سازندهی روانکاوانه هستند.
خوانش لاکان از فلاسفه از جنبهای دیگر، یعنی از جنبهی فلسفه، اهمیت دارد زیرا شیوهی مورد مطالعه قرار گرفتن این فلاسفه را تغییر میدهد: این خوانش لاکان است که میتواند رادیکالبودگی سوبژکتیویتهی دکارتی را توضیح دهد، رویکردی که سقراط را سوژهای نشان دهد که فرض میشود بداند (و نه کسی که میداند) و توضیح میدهد که چگونه نزد هگل دیگری میل ناخودآگاه را میپذیرد و سرنوشت پروژهی هگلی را تعیین میکند. این کتاب همچنین بر پیامدهای خوانش لاکان از فلسفه برای فلسفه تاکید میکند.
پس ورای نیاز به شرح خوانش غیرسنتی لاکان از فلسفه، این خوانشها که نه رابطهی متقابل و نه دیالوگ را میپذیرند، لحظات پرباری از مبادله میان دو طرز فکر را میسازند. وقتی لاکان از فلسفه استفاده میکند، با وجود اینکه متمایز با روانکاوی باقی میماند اما برای آن سازنده است.
بروس: حقیقت با افلاطون، روح با ارسطو، تفکر با دکارت، شرطبندی با پاسکال، اروتیک و اخلاقیات با کانت، و هگل با . . .؟ چه چیز باعث شد این دالهای ارباب را برگزینید؟
رونن: این دالهای ارباب در مرکز استفادهی لاکان از هر کدام از فلاسفهی مذکور قرار دارد. هدف ابتدایی من این بود که توضیحی کامل از ارجاعات لاکان به فلسفه فراهم کنم، نه از پرسپکتیوی منحصراً فلسفی و نه از پرسپکتیوی روانکاوانه. ولی این توضیح حاوی شرحی از منطق گفتمان فلسفی در نقاطی است که لاکان تصمیم به «مداخله» میگیرد. به این شیوه مکانهای انحراف لاکان از بافتار فلسفی و همینطور پیچیدگیهای درگیری او با فلسفه روشنتر میشود. از این رو هر یک از این دالهای برگزیده کلید ورود به یک صحنهی فلسفی مفروض است.
بروس: چرا اسپینوزا نه؟ گرایش[۱] با میل بیارتباط نیست…
رونن: چرا گرایش اسپینوزا نه؟ چرا اضطراب کیرکگور نه؟ ارادهی شوپنهاور؟ مُناد لایبنیتس؟
کتاب من بر روی فلاسفهای تمرکز میکند که به ظاهر مکان حساسی در آموزهی لاکان اشکال میکنند و خود او مجاورت میان دال روانکاوانه و مفهومی را که آن فیلسوف استفاده کرده است نشان میدهد. فلاسفهی دیگری هستند که در این کتاب مطرح نشدهاند، فلاسفهی از قرن بیستم که لاکان به آنها اشاره کرده است، سارتر، دریدا، فوکو، نانسی نیز در میان آنها هستند. من باید در مورد مسئلهی «گزینش فلاسفه» تاکید کنم که این کتاب یک خوانش کلی از لاکان و فلسفه ارائه نمیکند پس نه میتواند اعماق روابط بین مفاهیم فلسفی و روانکاوی را کندوکاو کند و نه قصد دارد که ثابت کند (parlêtre) از هایدگر اخذ شده است یا اینکه اضطراب لاکانی شبیه (یا بیشباهت) به اضطراب کیرکگور است. کتاب من، از طریق آموزهی لاکانی، بررسی میکند که چگونه لحظات فلسفی جداسازی میشوند تا رویارویی با میل، با ابژهی همانندسازی، با سوژهی بیاعتنا و غیره خلق شود.
بروس: این کتاب که دربارهی لاکان با فلاسفه است چه تفاوتی با سایر مطالعات انجامشده در همین زمینه دارد؟
رونن: با نشاندادن بیپروایی لاکان و استفادهی خلاقانه از گفتمان فلسفه، فهمی متفاوت از چگونگی دو طرز تفکر، که قطعاً متمایز هستند، میتواند به طور سازندهای به یکدیگر ربط داشته باشد بدون اینکه یکدیگر را تقلیل دهند. این مطالعه موضوع روانکاوانه را در فلسفه و تنگناهای فلسفی را در روانکاوی پیدا میکند، حتی اگر این دو فعالیت متمایز و بدون همپوشانی باشند.
این کتاب نشان میدهد که لاکان باعث میشود فیلسوف به طور اساسی به همان مسائلی بپردازد که روانکاوی میپردازد، درحالیکه او بدون مشارکت مستقیم در گفتمان فلسفه از فلسفه استفاده میکند. دکارت، پاسکال، کانت و هگل پایههایی اساسی برای اندیشهی لاکانی بنا میکنند که عمیقاً با پیشرفت آن پیوند خورده است. و لاکان همچنان منتقد فلسفه باقی میماند، برای مثال، وقتیکه به نزدیکی بین موضع فیلسوف و اربابی اشاره میکند، اربابی که به خودش در تسخیر دانش باور دارد و فکر میکند حقیقت دست یافتنی است. لاکان به شدت با مسئلهی میل فیلسوف به حقیقت درگیر است. میل فیلسوف به حقیقت بهمثابه میلی که مستعد تولید خطا و اشتباه فلسفی یا حتی غفلت کامل است. این تحقیق عمق و ماهیت این نزدیکی و این انتقاد شدید را نشان میدهد و پیامدهای آنها را هم برای روانکاوی و هم برای فهم ما از فلاسفهای که لاکان انتخاب میکند تا تفکرش را به آنها ربط دهد، بررسی میکند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Lacan with the philosophers by Ruth Ronen, Universtity of Toronto Press, 2018
[۱]conatus