یادداشت لاکانیسم: متن حاضر مصاحبه «هادی یوسفی»، عضو گروه لاکانیسم، با «محمدعلی جعفری»، مترجم و پژوهشگر حوزۀ روانکاوی لاکانی، است.
هادی یوسفی: آقای جعفری مایلم این مصاحبه را با پرسشی درباره انگیزه شما از ترجمه آثار مرتبط با روانکاوی لاکانی آغاز کنم. اکثر ترجمههای ارزشمندی که قبلا به همت شما منتشر شده است به حوزه تاریخ و مسائل علم (ریاضی و فیزیک) مربوط میشود، آیا دغدغهای شخصی شما را به سمت ترجمه آثار روانکاوی لاکانی هدایت کرد یا احساس میکنید ضرورت و رسالتی خاص برای این کار وجود دارد؟
محمدعلی جعفری: آشنایی من با روانکاوی لاکانی از طریق مقالات نشریۀ ارغنون بود که به همت آقای فرهادپور منتشر شد. رویکرد نامتعارف لاکان به ذهن و مفهوم سوژه و تلفیق حوزههایی چون زبانشناسی با روانکاوی برایم جالب بود. به ویژه شعار بازگشت به فروید لاکان در دورانی که انتقادهای فراوانی به فروید وارد میشود کار جسورانهای است. البته روانشناسی و رویکردهای متعدد آن پیشرفت زیادی کرده است، اما روانکاوی لاکانی در این میان همچنان اصالت خود را حفظ میکند. فروید و لاکان هر دو معتقد بودند اگرچه روانکاوی هنوز علم نیست اما شأنیت علم بودن را دارد و باید با آن مانند یک رشتۀ علمی برخورد کرد. حداقل آن را تا این اندازه جدی گرفت.
هادی یوسفی: شاید بتوان ادعا کرد که در ایران امروز علاقه عمومی به روانکاوی لاکانی در برخی حلقهها رو به افزایش است، ارزیابی شما از این پدیده چیست و از نظر شما روانکاوی لاکانی چه کمکی میتواند به پیچیدگیهای وضعیت ایرانی بکند؟
محمد علی جعفری: انکار نمیکنم که در اغلب موارد با پدیدۀ مد شدن مواجه هستیم. اما فروید و لاکانی چیزی بیش از مد هستند. برای مثال این افزایش توجه در دنیای انگلیسی زبان وجود ندارد و همانطور که بروس فینک اشاره میکند نسبت به آن موضع میگیرند. در گفتگوی ایمیلی که با تاد مگ گوان نویسندۀ کتاب «سینمای دیوید لینچ» داشتم ایشان به همین موضوع اشاره کرد که در ایالات متحده گرایشی به لاکان وجود ندارد اگرچه محافل روشنفکری جدی حول آراء او و البته کسانی چون اسلاوی ژیژک شکل گرفته است اما نمیتوان از آن به عنوان مُد یاد کرد. شاید این هم صرفاً یک پدیدۀ ایرانی است یعنی در جایی که خودمان فکر تولید نمیکنیم. البته همانطور که گفتم رویکرد لاکان جسورانه و توجهبرانگیز است. برای مثال همین استفادهای که از روانکاوی در تحلیل فیلم میشود. البته افزایش توجه به لاکان و روانکاوی در ایران بیشتر در محافل فکری و فرهنگی است تا بالینی. مثلاً در نقد فیلم و نقد فرهنگ عامه. به همین دلیل بود که تصمیم گرفتم به نظریات بالینی او بپردازم و سراغ آثار بروس فینک رفتم که خودش روانکاو لاکانی است و سالها در فرانسه زیر نظر افراد معتبر از قبیل ژاک ـ آلن میلر داماد لاکان و ویراستار آثارش به فرانسوی تعلیم دیده. کتاب اول «سوژه لاکانی» بود در حوزۀ نظریه که انتشارات ققنوس منتشر کرد. کتاب دوم «مقدمهای بالینی بر روانکاوی لاکانی: نظریه و روش» است که انتشارات ارجمند در دست انتشار دارد و کتاب سوم «تکنیک روانکاوی لاکانی» در دست ترجمه است.
هادی یوسفی: به نظر میرسد بزرگترین مانعی که در راه مخاطبان روانکاوی لاکانی ایرانی وجود دارد کمبود یا شاید بهتر باشد بگوییم نبود منابع کلیدی مطالعه اندیشه لاکان است. با وجود این در کمال تعجب مترجمان فارسی به ترجمه آثار شارحان سبک وزن اندیشه لاکان توجه بیشتری نشان دادهاند و به دلیل عدم آگاهی و فقدان سنجش و ارزیابی انتقادی این آثار، گاهاً مخاطبان ایرانی مجبور هستند لاکان را از طریق سیاه چالههایی وحشتناک اما فریبنده مطالعه کنند. جالب است که بسیاری از ما آثار اسلاوی ژیژک، آلن بدیو، جودیت باتلر، کوجین کاراتانی!، ربکا کامی! و دیگران را با قیافهای حق به جانب مصرف میکنیم، تدریس میکنیم و کاملا فهم میکنیم. گویی خود لاکان کارهای نبوده است و تحقیقی گسترده در میان آثار او و شرحهای مختلف آن فاقد ضرورت است. شاید تنها امر تعیینکننده در این وضعیت مد روز باشد. نظر شما در این باره چیست؟
محمدعلی جعفری: اولاً خود لاکان تولیدکنندۀ کتاب نبوده و آراء خود را در بازهای بیش از بیست سال طی سمینارهایش ارائه داده است. تنها آثار منتشر شده در زمان حیاتش که خودش بر آنها نظارت داشته یکی نوشتارها یا مکتوبات (Ecrits) است که بخشی از سمینارها و مقالات اوست و یکی هم در باب تلویزیون. سیمنارها هم که به همت ژاک ـ آلن میلر طی سالها منتشر شده البته همهاش به انگلیسی برگردانده نشده است.
یکی از دشواری های اصلی البته همان سختخوان بودن لاکان است که به هر حال ما را به ناگزیر به سمت شارحان میکشاند. خود لاکان در مورد نوشتارها گفته که اینها برای خواندن نیستند. البته منظورش این است که قرار نیست شما بنشینید و مثل کتاب داستان یک کار ویراستۀ شسته رفته بخوانید و بعدش هم تصور کنید همه چیز را فهمیدهاید. اساساً تفاوت روانکاوی با بسیاری از رویکردهای معاصر دیگر در روانشناسی همین است. ما در روانکاوی آدم نرمال نداریم. قرار هم نیست آدم نرمال تحویل بدهیم. قرار است فضای میل و میل ورزیدن را گشوده نگه داریم. این چیزی است که از ما انسان میسازد. حالا بحث تئوریکش را میتوانید در کتاب «سوژه لاکانی» بخوانید. ولی خب این مشکل تا حدی در زبان انگلیسی و با آثار افرادی چون ژیژک و فینک برطرف شده. در ایران از بحث مد که بگذریم، بعضی مترجمها یا بهتر بگویم مترجمنماها دنبال کار حاضر و آماده و کمحجم میروند. طرف اصلاً کارش این نیست و زبانش خوب نیست بعد میبینید یک دفعه لاکان ترجمه میکند و بعد هم از صفحۀ روزگار ناپدید میشود! یک مقدار هم دنبال جلب توجه هستیم (شاید هم زیادی!) اما توجه کنید سخت بودن لاکان به این معنا نیست که حرفی برای گفتن ندارد. این کاری است که امثال بروس فینک قصد دارند انجام بدهند و جنبههای بالینی کار او را نشان بدهند. یعنی یک روانکاو لاکانی در مطبش چه میکند، چگونه با روانکاویشونده برخورد میکند و روند روانکاوی چگونه پیش میرود. امیدوارم مترجمان بیشتری به سمت کار جدی بروند و بتوانیم یک روزی آثار اصلی مانند نوشتارها را نیز ترجمه کنیم.
هادی یوسفی: تا جایی که اطلاع دارم تا کنون چهار کتاب در زمینه روانکاوی لاکانی با ترجمه شما منتشر شده است: ۱. ژاک لاکان اثر شون هومر، ۲. لاکان و امر سیاسی اثر یانیس استاوراکاکیس، ۳. کتاب عشق و رنج اثر خوان داوید نازیو، ۴. سوژه لاکانی اثر بروس فینک. برای ما از این کتابها بگویید، از لذتها، از سختیها، از کاستیها، از امیدها و از کتابهای آتی.
محمدعلی جعفری: همانطور که گفتم ترجمه آثار لاکان یا دربارۀ او دشوار است. شما با مشکلات زبانی متعددی مواجه میشوید. علاوه بر اینکه لاکان کارش را در مراحلی با نمادها و منطق ریاضی پیش میبرد. زمینۀ تحصیلاتی و برخی دیگر از ترجمههای من در حوزۀ فیزیک است و اصلاً همین رویکرد علممحور فروید و لاکان است که مرا به آنها علاقهمند میکند. ناگفته نماند خیلی از رویکردهای معاصر روانشناسی هم بدون ریاضیات و ابزار این چنینی پیش نمیرود و برای مثال آمار جایگاه ویژهای دارد. من ابتدا از نگرش اندیشه و فرهنگ به فروید و لاکان نزدیک شدم که البته طبیعی بود و به دلیل ترجمههای موجود بود. یعنی اینها بیشتر از طریق فیلسوفان به ما شناسانده شدند اما بعدها به کار بالینی آنها بیشتر توجه کردم و الان در این حوزه فعالیت بیشتری دارم. به هر حال بعد از اینکه کار در بیاد و به ویژه اینکه مخاطبان و خوانندگان نظر مثبت بدهند در مورد ترجمه برای من هم باعث دلگرمی است.
هادی یوسفی: یکی از مسائلی که همواره ذهن مرا به خود مشغول کرده است رابطه روانکاوی لاکانی و مارکسیسم است. متاسفانه یا خوشبختانه در ایران روانکاوی لاکانی در برخی موارد با نام و چهره افرادی تداعی میشود که به اندیشههای چپ تعلق خاطر دارند. آیا شما همانند بسیاری از لاکانیهای پیشرو معتقد هستید که اندیشههای لاکان هیچ ربط مستقیمی به مارکسیسم ندارد یا اعتقاد دارید که اندیشیدن به رابطه لاکان و مارکسیسم میتواند برای ما سودمند باشد؟
محمدعلی جعفری: خب لااقل با ترجمۀ «لاکان و امر سیاسی» چنین رویکردی داشتهام. البته هم فروید و هم لاکان در ظاهر سیاسی نبودهاند و در حوزۀ نقد بیشتر به ادبیات و فرهنگ توجه داشتهاند. اما ناگفته نماند چیزی به نام روانشناسی محض نداریم. یعنی شما نمیتوانید آدم را ایزوله کنید، در یک جزیره بگذارید و بعد به بررسی او بپردازید. انسان موجودی اجتماعی است و از همان بدو تولد ـ همانطور که لاکان میگوید ـ نظام نمادینی از پیش برای او در نظر گرفتهایم. مثلاً نامی برایش انتخاب میکنیم و اتاقش را با وسایل مختلف تزیین میکنیم. بخواهیم یا نخواهیم خیلی از مشکلات روانی انسان در ارتباط با دیگران و با محیط اطراف است و اینجاست که سیاست به عنوان امر جمعی مطرح میشود. این که روانکاوی با مارکسیسم چه مناسبتی دارد ـ مثلاً کارهای سابق مکتب فرانکفورت و امثال اریش فروم ـ این بحث مفصلی است و در باب مشروعیت آن در کتاب «لاکان و امر سیاسی» بحث شده است. کلاً باید یاد بگیریم برچسب نزنیم. خود لاکان هم یکی از دلایل کتاب ننوشتن و دانشگاهی نشدنش همین بود که میخواست نظامساز نباشد ـ البته ظاهراً کار دشواری است. خلاصه تفکر امروز یک مقدار تلاش میکند خودش را از قید چارچوبها رها کند و ذیل یک برچسب خاص خودش را محدود نکند.
امیدوارم فضای نقد جدی در حلقههای فکری ما شکل بگیرد. یاد بگیریم صفر و صد نگاه نکنیم. بنده هیچ تعصبی مثلاً به تفکر فروید و لاکان ندارم اگرچه فضای فکری آنها را پربار میدانم و با توجه به شرایط جامعه و دشواریهای روانی مردم ایران معتقدم جایگاه خیلی مهمی برای روانشناسی وجود دارد. این شناختی که روانشناسی تلاش میکند از ما به خود ما بدهد خیلی ریشهای است و مردم ما بیش از هر چیزی امروزه به آن نیاز دارند. به جای اینکه دنبال درمان قطعی باشیم باید بتوانیم خودمان را بشناسیم و از منظر روانکاوی لاکانی هدفمان این است که خودمان در انتهای درمان روانکاو خود بشویم.